زمین سبز

زمین ما؛ آینده ما

زمین سبز

زمین ما؛ آینده ما

فصل ریزش

 

می گویم:

« بیا. برایت میوه آورده ام. »

می گوئی:

« کاش این سیب این قدر رسیده نبود! ».

 

فصل ریزش برگها برسد،

کرم می شوی،

درخت را می خوری.

« کروب رضائی » 

پیراهن روشن

 

روزی چو نسیم بی صدا خواهم رفت،

زین خانه سرد و غم فضا خواهم رفت.

پیراهن روشنی به تن خواهم کرد.

تا محو تمام سایه ها خواهم رفت.

« نصرالله عسکری » 

سهمیه

 

از خنجر درد سینه خسته است هنوز.

در راه نفس بغض نشسته است هنوز.

هر کس ز جهان برای خود سهمی برد؛

سهمیه من دلی شکسته است هنوز.

« نصرالله عسکری » 

قفس

 

چندیست مثل ثانیه ها لنگ می زنم،

هی بیخودی به هر که شود زنگ می زنم.

تنهاتر از همیشه شدم؛ مثل یک اسیر.

زورم نمی رسد؛ به قفس چنگ می زنم.

« آرش شفاعی » 

خیابان

 

خیس است؛ کمی موی پریشان زیباست.

هی ساز بزن؛ که رقص باران زیباست.

آرامتر از همیشه باید، بی چتر.

باران که ببارد، این خیابان زیباست.

« آرش شفاعی »