زمین سبز

زمین ما؛ آینده ما

زمین سبز

زمین ما؛ آینده ما

فاصله

 

من کجا،

تو کجا،

این دریای خاموش کجا!

کجا رفته اند موجها؟

این همه فاصله چرا؟

« منوچهر آتشک » 

خیر ندیده

 

در حیرتم از این همه تعجیل شما،

از این همه صبر و طول و تفصیل شما!

ما خیر ندیده ایم از سال قدیم.

این سال جدید نیز تحویل شما.

« جلیل صفربیگی » 

باران

 

حسیست که می کشد مرا این جا: تو؛

اما چقدر فاصله دارم تا تو!

امشب تن شیشه ها چه شبنمناک است!

تا آمده ای، آمده باران با تو.

« شبنم فرضی زاده » 

سفره

 

سر سفره نشست و قند دزدید

و یک شب آمد و لبخند دزدید.

بمان در خانه؛ شهر ما شلوغ است.

نیا بیرون؛ تو را خواهند دزدید.

« قاسم پهلوان » 

دست باد

 

میان دستهای باد خندید.

دلش پر بود؛ از فریاد خندید.

تمام شاخ و برگش را بریدند.

همین که بر زمین افتاد، خندید.

« قاسم پهلوان »