زمین سبز

زمین ما؛ آینده ما

زمین سبز

زمین ما؛ آینده ما

فصل آمدن

 

دب اکبر،

دو کوچه پائینتر از خانه ات،

نشانیت را

به مسافران خسته می دهد.

ستاره صبح،

پنجره اتاق توست

و کهکشان،

حیاط خلوت خانه ات.

 

گیلاسهای خجالتی،

اردیبهشتها،

به شوق دیدن دستهای توست

که می رسند.

من پابند انتظارهای نارس،

به فصل آمدن دستهای تو،

نخواهم رسید.

« الهام ریزوندی »