زمین سبز

زمین ما؛ آینده ما

زمین سبز

زمین ما؛ آینده ما

زمزمه

 

بارها با لهجه پرنده با شما سخن گفته ام،

با لحن شکوفه درختان سیب.

از ساحل گفتم و از سکوت،

از دریا و از زمزمه آرام موجها.

« منوچهر آتشک » 

گارانتی تعویض

 

خیلی وقت است

دلم را از سنگ کرده ام

تا مبادا بشکند؛

آخر،

گارانتی تعویض ندارد!

« شهرزاد نیرودل » 

برف

 

ببار ای برف!

ببار

تا سیاهی دلهای ما،

از سفیدی تو،

روشن شود.

« شهرزاد نیرودل » 

تکه ابر سفید

 

تکه ابر سفیدی در آسمان.

برایش دست تکان می دهم.

اشکهایش،

گونه هایم را خیس می کنند.

خیلی وقت است

که برجهای سنگی،

میان او و دوستان زمینیش،

فاصله انداخته اند.

« شهرزاد نیرودل » 

گنجشک خسته

 

زمستان است.

گنجشککی خسته،

روی شاخه خشکیده ای نشسته.

دلش پر است از غصه؛

آخر باید برای بچه هایش غذا ببرد؛

اما دریغ از تکه نانی خشک!

« شهرزاد نیرودل »