زمین سبز

زمین ما؛ آینده ما

زمین سبز

زمین ما؛ آینده ما

پیامک

 

اتوبوس ته دره رفت.

آمبولانسها در گردنه ها زوزیدند.

زندگی اورژانسی شد.

به ملاقاتم نیامدی

و هیچ وقت تصور نکردی که شاید،

من آن تصادفی ای بودم

که فقط انگشتهای دستم،

برای نوشتن پیامک « دوستت دارم. »،

برای آخرین بار رقصیدند.

« داوود ملکزاده »