زمین سبز

زمین ما؛ آینده ما

زمین سبز

زمین ما؛ آینده ما

مرگ

 

هر روز که از خواب بلند می شوی،

مرگ،

دستهایش را

زیر چانه گذاشته

و به تو نگاه می کند.

امتیاز می دهد

و چقدر خوشحال می شوی،

وقتی تمام حرکتها،

در دست توست.

سربازها را پیش می بری.

قلعه را فتح می کنی.

اسب می تازی.

فیلها را جا به جا می کنی.

به وزیرت مغرور می شوی

و عاقبت یک روز،

مرگ،

دستش را از زیر چانه برمی دارد

و با یک حرکت،

مات می شوی.

« لیلا عباسعلی زاده »